از دست خودم عصبانی بودم. ناراحت و دلخور هم نه؛ دقیقاً «عصبانی». خاطرات خواندنها و نوشتنهایم جوری در ذهنم رژه میرفتند که انگار لشکر چرچیل در لندن.
ادامه مطلب بازگشت به قلمدعا
قبلا می گفتم که اغفر لی الذنوب التی مثلا تحبس الدعا. ولی چند روز است که به همین هم راضی نمی شوم.
ادامه مطلب آدممان کنیا عَلیما بضُرّی و مَسکَنَتی، یا خَبیرا بفَقری و فاقَتی؛
ادامه مطلب سرمدفردای شب قدر بود که تازه یادمان افتاد یک سری حاجت و خواسته ناگفته مانده و ای دل غافل که چرا نگفتیم؟! خلاصه نمی دانستیم که خود را نکوهش کنیم یا آخوند مسجد را که یادمان نینداخت یا بانو را که یاد ابرویش هوش از سرمان برده بود یا کس دیگری. در این اوضاع بودیم …
ادامه مطلب زبان قاصراشک جواب می دهد. خیلی خوب هم جواب می دهد. از همه ی راه حل ها استفاده کنید در این ماه. خصوصا گریه بر اباعبدالله. ما را هم دعا کنید که سخت محتاجیم. یا علی
ادامه مطلب دعای اشکبه عمل کار بر آید آقا، به عمل. خود شما که الان اینو میخونی، دقیقا ردیف کن ببینم برا ظهور داری چیکار می کنی؟ برا گسترش فرهنگ تشیع چیکار کردی تالا؟ چقدر باعث افزایش حب و معرفت ملت به اهلبیت شدی؟ نکنه فقط دعا خوندی و گاهی وقتا جمکران میری؟! خسته نشی بالام جان؟! این …
ادامه مطلب به عمل کار بر آید آقا!هر وقت از کنارش رد میشم زل میزنه تو چشام و بالارو نشون میده و میگه اونجا! بالارو نیگا! حواست کجاس؟! بت میگم بالارو نگا کن، سر به هوا باش، هوش و حواستو بده بالا. درسته رو زمین داری زندکی می کنی، قرار نیست همینجا بمونی که! دستت اگه قراره دراز بشه، فقط به سمت …
ادامه مطلب بالا بالا!